روایت سوفیا پروکوفیوا از پذیرش اشتباه به وسیله بچه ها لجباز
به گزارش مجله ویراپارس، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، کسی نیست که بگوید تا کنون در زندگی اش اشتباهی مرتکب نشده است. همه ما با توجه به موقعیت های مختلفی که روزانه با آن روبه رو هستیم ممکن است گاهی از دست مان در برود و بدون توجه به احساسات خودمان یا دیگران، اشتباهی مرتکب شویم؛ اشتباهاتی کوچک یا بزرگ که گاهی بعضی با یک عذرخواهی کوچک حل می شوند و بعضی احتیاج به گذر زمان و قبول مسئولیت دارند.
عذرخواهی شاید برای هرکسی آسان نیست؛ ممکن است کسی با توجه اینکه می داند اشتباه نموده است، غرورش اجازه پذیرفتن و عذرخواهی به او ندهد یا زمانی لجبازی و اصرار بر درستی کارش، او را توجیه کند که به عذرخواهی نیازی نیست.
کتاب من معذرت نمی خواهم، یک داستان بچگانه اثر سوفیا پروکوفیوا است که ترجمه آن را رضی هیرمندی انجام داده و از سوی کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان منتشر شده است. این داستان به بچه ها آموزش می دهد که چگونه عذرخواهی نمایند. سوفیا پروکوفیوا در سال 1928 در روسیه به جهان آمده است. او در زمینه شعر، نمایش نامه و فیلمنامه آثاری خلق نموده است؛ اما شهرتش بابت کتاب های کودک و نوجوانش است که بیشتر سبک قصه و افسانه های جادویی دارد.
شخصیت اصلی داستان، واسیا، یک بچه کوچک است که با اینکه اسباب بازی های فراوانی دارد اما اصرار می نماید که برای او یک اسباب بازی تازه بخرند. زمانی هم که مادرش از او می خواهد صبر کند، او آغاز به بداخلاقی می نماید و وقتی که مادرش از او می خواهد معذرت خواهی کند، قبول نمی نماید و از خانه بیرون می رود.روایت داستانی به شکلی است که ما همراه واسیا به یک ماجراجویی می رویم؛ ماجراجویی ای پر از اتفاقات کوچک و بزرگ که واسیا در مواجهه با آن به اشتباه خود پی می برد. جملات داستان ساده و روان هستند و سعی نشده از کلمات گنگ و پیچیده برای رساندن مفهوم استفاده شود. تصویرگری در داستان بیشتر بر به تصویر کشیدن شخصیت ها تمرکز داشته است. در داستان از عناصر تخیل و استعاره نیز استفاده شده است. هوای سرد و طوفانی نشانه ای از خوب نبودن رابطه بین واسیا با مادرش است. این هوا از ابتدای داستان آغاز شده بود و در تمام طول داستان ادامه داشت تا زمانی که واسیا دوباره به خانه برمی شود و احساس گرما را از خانواده خود می گیرد.
روایت ماجراهای مختلف و فضاسازی هایی که واسیا در برخورد با هر شخصیت انسانی یا حیوانات داشت، باعث شد او به تفاوت بین خودش و دیگر افرادی که فکر می کرد می تواند در کنار آنها خانواده تازهی شکل بدهد توجه کند. اگر ما واسیا را در ابتدا کودکی لجباز و خودخواه می بینیم در خاتمه او اشتباه خود را می پذیرد و می فهمد که چقدر مادر خودش را دوست دارد.
واسیا که دید معذرت خواستن چه کار ساده ای است، چقدر آسان است که آدم بخواهد او را ببخشند، او می دید که این کار ساده، خوب و آرام بخش بود. مامان، واسیا را بوسید و او احساس کرد تنش گرم شده است، دیگر از سرما خبری نبود؛ زیرا باد وحشی از شهر رفته بود..
من معذرت نمی خواهم، داستانی جالب و آموزنده است که به شکلی غیرمستقیم قبول کردن مسئولیت اشتباهات خود، درک کردن شرایط یکدیگر، صبوری کردن و انتخاب درست را به مخاطب می آموزد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران