ابتلای هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات به سرطان
به گزارش مجله ویراپارس، هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: نقش اصلی ارتباطات بالا بردن توان شنیدن، تماشا و گفتن معانی نهفته در پیغام ها است؛ رسانه ها هم در هر صورتی که باشند، شنیداری، دیداری، نوشتاری یا تلفیقی و ترکیبی و شبکه ای در برترین وجه باید بتوانند دنیا ها و عرصه های بسته را در مقیاس های فردی و جمعی به روی هم بگشایند.
کار ویژه ارتباطات فراهم آوردن زمینه ای بین الاذهانی است که در آن زبان، قدرت مکالمه و مفاهمه میان کنشگران و مخاطبان را بهتر و بیشتر سامان می دهد. روایت و جستار در ارتباطات به ویژه در روزنامه نگاری نوین برای انجام این مهم، امروز حرف اول را می زند. جستار روایی، ظرفیت و بستر مناسبی برای انتقال و فهم معنا و مشارکت دادن صدا های دیگر در فرآیند مصاحبه بر سر موضوع های غامض، ابهام زا و رازآلود است.
منطق گفت وگویی نهفته در جستار های روایی غریبگی ها را به آشنایی، بیم ها را به امید و ناتوانی ها را به توانایی نزدیک می نماید. خانم دکتر رویا پورآذر که در تبیین روایت و جستار، کار های ارزنده ای را سامان داده است، حال و هوا و کاربرد جستار های روایی در خلق فضا های جدیدی که باید آفرید را خوب ترسیم می نماید: جستار روایی متنی غیر داستانی است که سبکی دلنشین، ساختاری ظاهرا ولنگار، سخنی شبیه زبان شفاهی و گاهی چاشنی طنز ظریفی دارد و با استفاده از داستان یا ساختار داستانی، روایت نویسنده یا گوینده را از مبحثی که کمتر به آن پرداخته شده، ارایه می دهد.
این مقدمه را برای بازاندیشی در نقش ارتباطات و کارکرد رسانه ها و کوشش برای گفت وگویی کردن فکر و زبان گوینده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعی مفید می دانم. شاید تجربه ها و زیسته های دور و نزدیک یکایک ما به گشودگی فضا های اجتماعی بسته که سرشار از نگرانی و دلهره و هراس است، یاری کند. من این روز ها به سرعت از ابتلا به بیماری سرطان پانکراس آگاه شدم، شتاب و آگاهی از درد و ضرورت ورود سریع به فرایند درمان به خودی خود می توانست و می تواند موجب نگرانی و دلهره و هراس باشد.
رویارویی ام با این رخداد و ترسیم تصویر واقعی آن بنا به منطق فهمی که از هستی و خالق آن، انسان و رنج ها و توانایی هایش و دنیا های مختلفی که تا به امروز در آن ها زیسته ام، دارم، مرا به مسیری متفاوت در مصاحبه بر سر بیماری و اکنون و آینده اش کشاند.
بنا به این منطق هیچ رازی در بیماری سرطان نیست که باید نهفته بماند. ناگفتنی های سرطان تنها ناشناختگی های درد و درمان است، برای بقیه جوانب آن نیازی به پرده پوشی نیست. داستان ابتلا به سرطان و کوشش های سنجیده و معقول برای درمان آن در قالب همان جستار های روایی، فضایی مملو از همدلی، همدردی، همراهی و همکاری می آفریند که فرد، خانواده، دوستان و پزشک را به دنیایی دیگر می برد.
به راستی می توان خدا را در این میان بهتر دید و به امید به صورتی واقعی تر دل بست. توانش ارتباطی و قدرت مصاحبه در چنین وضعی روشن تر به چشم می آید. اگر این دنیای من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات می آید، قدری فرق دارد، تنها به عنوان یک تجربه یا یک زیست متفاوت بپذیرید و در غیر این صورت به آن در قالب پروتکلی مفید در ارتباطات سلامت نگاه کنید.
این سطور را در حالی می نویسم که تزریق شیمی درمانی در بیمارستان شروع شده است و من همچنان با امید بدون خوش بینی در اندیشه مصاحبه بر سر سرطانم، هم با خود و هم با دیگران و هم با خدای خود.
کتاب درد که کسی را نمی کشد جاناتان فرنزان را که شامل پنج جستار درباره گم شده های خلوت و شلوغی است، می خوانم و از آن بهره می برم. نکته شروعین این اثر پندی ارتباطی دارد که می گوید: سکوت وقتی حربه کارسازی است که کسی، جایی، انتظار صدایت را داشته باشد. بنا به تجربه زیسته این روزهایم، نتیجه می گیرم که سرطان کسی را نمی کشد. و روایت من هم از رویارویی با آن این است که بهبود و رهایی از بیماری وقتی دیدنی است که کسی و جایی، امید آن را داشته باشد و به واقع می بینم که این امید دیدنی است.
منبع: فرارو